۲۰ مهر،موعد ارادت به حافظ، شاعر اشعار رندانه پرنغز
به نام بزرگمرد شعر و ادب پارسی، خواجه شمسالدین محمد حافظ شیرازی رقم خورده است. دربارهی علّت انتخاب این تاریخ آقای کمالی سروستانی، استاد زبان و ادبیات فارسی که روز بزرگداشت حافظ را به ثبت رسانیده است
به نام بزرگمرد شعر و ادب پارسی، خواجه شمسالدین محمد حافظ شیرازی رقم خورده است. دربارهی علّت انتخاب این تاریخ آقای کمالی سروستانی، استاد زبان و ادبیات فارسی که روز بزرگداشت حافظ را به ثبت رسانیده است، در خصوص این موضوع چنین میگوید: " وقتی دیوان حافظ را ورق میزنیم صحبت از مهر، دوستی و محبت است. همچنین شأن حافظ در بین شاعران بسیار بالا است و نمره حافظ هم بیست است. بنابراین ۲۰ مهر روز بزرگداشت حافظ نامگذاری شد " .
خواجه شمس الدین محمد شیرازی شاعر و حافظ قرآن، متخلص به «حافظ» و معروف به «لسان الغیب» از بزرگترین شعرا و غزل سرایان ایران و جهان شناخته میشود. حافظ در اوایل قرن هشتم ه.ق.- حدود سال 727- در شیراز دیده به جهان گشود. پدرش بهاءالدین، بازرگان و مادرش اهل کازرون بود. پس از فوت پدر، شمس الدین کوچک نزد مادر ماند و در سنین نوجوانی، بنا به روایتی، به شغل نانوایی مشغول و البته در همین دوران به کسب علم و دانش علاقهمند شد و به درس و مدرسه پرداخت. بعد از تحصیل علوم، زندگی او تغییر کرد و در جرگه طالبان علم درآمد؛ از اینرو، در مجالس درس علمای بزرگ شیراز تلمّذ نمود. حافظ بیشتر عمر خود را در شیراز گذراند و بر خلاف سعدی به جز یک سفر کوتاه به یزد و یک مسافرت نیمه تمام به بندر هرمز همواره در شیراز اقامت داشت. اغلب مورخان و محققان، سال دقیق درگذشت حافظ را 792 ه.ق. میدانند. حافظ را در مصلای شیراز بهخاک سپردند. در سال ۸۵۵ ه.ق پس از تسخیر شیراز بهدست ابوالقاسم بابر تیموری، بهفرمان وزیرش، مولانا محمد معمایی، بنایی بر آرامگاه وی ساختند. ظاهراً بعدها آرامگاه بزرگتر شده و بناهایی دیگر بر آن افزودند. این مکان امروزه حافظیه خوانده میشود و یکی از جاذبههای مهمّ گردشگری به شمار میرود و بسیاری از مشتاقان شعر و اندیشه حافظ را از اطراف جهان به این مکان سوق میدهد.
دیوان حافظ که مشتمل بر حدود 500 غزل، چند قصیده، دو مثنوی، چندین قطعه و تعدادی رباعی است. شعر حافظ بیتالغزل معرفت است. وی به شهرت عظیمی در سرتاسر ایران و جهان نائل گشت و اشعارش به مناطق دور دستی همچون هند نیز راه یافت. شاید این ادعا که تعداد نسخههای خطّی ساده یا تذهیب شدهی آن در کتابخانههای ایران، افغانستان، هند، پاکستان، ترکیه و حتی کشورهای غربی از هر دیوان فارسی دیگر بیشتر است، سخنی گزاف نباشد.
حافظ را چیره دستترین غزلسرای زبان فارسی دانستهاند. بنابراین یکی از مهمترین شاخصههای سبک حافظ در سرودن غزلیّاتش، استقلال ابیات اشعار است. زبان شعر او استعاری است و برخی محققان، ایهام را مهمترین مشخصهٔ زبان حافظ میدانند.
غزل در ادب فارسی به قالبی از شعر سنتی فارسی گویند که معمولاً بین 5 تا 18 بیت دارد؛ مصراع اول بیت نخست با مصراعهای زوج هم قافیه میباشد. موضوع اصلی غزل بیان عواطف و احساسات، ذکر زیبایی، کمال معشوق و شِکوه از روزگار است. بیتهای این نوع شعر از لحاظ مضمون دارای استقلالاند. در آخرین بیت غزل، شاعر نام شعری یا تخلص خود را نام میبرد. بهترین بیت آن «شاه بیت یا بیت الغزل» گفته میشود. غزل دوگونهی جداگانهی عاشقانه و عارفانه دارد. غزل حافظ تلفیقی از این دو نوع است.دراشعار او معانی و مضامین عاشقانه و عارفانه به هم آمیختهاند. این گونهی شعری که با حافظ به اوج کاربرد رسیده بود، بعد از او رو به انحطاط گذاشت. از سوی دیگر، در اثرپذیری حافظ از قرآن تردیدی نیست. انقلابِ حافظ در غزل، که همانا سرودنِ ابیاتِ مستقل در معنا باشد، تحتِ تأثیرِ سبکِ قرآن بوده است. در عین حال، حافظ فرهنگباستانیوفرهنگاسلامیایرانرابادین،کلام،فلسفهوعرفانپیونددادودرشعرشمتبلورساخت.اوعناصر«جهانبینیرندانهاش»راوامدارِ فردوسی، خیام، سنایی، عراقی، عطار و مولوی است. این اثرپذیریها هم جنبههای لفظی و نیز محتوایی را در بر گرفته است.
مهمترین عقیدهای که حافظ در اشعارش دارد، مفهوم کلیدی «رند و رندی» است؛ به بیان واضحتر، درنظر حافظ «رندی»واژهای پرباراست. «رند» همیشه در جوامع و عصرهای گوناگون معنایی نامطلوب و منفی داشته است. معنای رایج رند به سفله، اراذل و اوباش اشاره دارد، اما به دلیل اینکه نگرش حافظ «ملامتگونه» میباشد وهر نهاد یا امر مقبول و یا مردود اجتماعی را با دیدی انتقادی و بازبینی ارزیابانه میسنجد، با تأسی به سنایی و عطار، رند را حیاتی متعالی بخشیده و با خود هم پیمان و هم پیمانه کرده است. رند به حکم خردورزی انسان، ام الفسادِ حرص را به حبس محکوم مینماید و این از لوازم آزادی، آزادگی و بخشنده بودن اوست. رند مدنظر او، به مدد «تحصیل عشق و رندی» تلاش دارد تا از بیراههی غفلت و چاهسار طبیعت به شاهراه حقیقت و راستی، و از ضیق خودپرستی به وسعت عزت نفس راه یابد.
در منابع ادبی آمده است روزی که حافظ بدرود حیات گفت برخی اهالی کوی و برزن، به تصور اینکه او اهل دین نیست، مانع خاکسپاری وی در مصلای شیراز شدند. فرهیختگان و اندیشمندان شهر با این رفتار به مخالفت برخاستند. بعد از بحث بسیار، سرانجام یک نفر از میان آنان پیشنهاد تفأل به دیوان حافظ را داد تا هرچه آمد به آن عمل نمایند. کتاب شعر را به دست کودکی دادند،او دیوان را گشود و این غزل نمایان گشت:
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
من اگر نیکم وگربد تو برو خود را باش هرکسی آن درودعاقبت کار که کشت
همه کس طالب یارندچه هشیاروچه مست همه جاخانه عشق است چه مسجدچه کنشت
شعر، جملگی را حیرتزده نمود، حاضران سر به زیر افکندند و مراسم خاکسپاری را به جا آوردند و چنین شد که از آن زمان حافظ را «لسان الغیب» خوانند.
گردآوری: بیگلری
منابع:
گزارش