باز امشب صدای درهم شکستن شمشیر جهل در رویارویی با نوای «فزت و رب الکعبه» به گوش میرسد.
امشب، دیگر دل به دنبال واژهها نمیگردد. اشک، بیبهانه سرازیر میشود. شب در فراق امیری مهربان مینالد، که جز چاه و نخل و ماه، کسی گریهاش را ندیده است. حضرت على(علیهالسلام) در بیست و یکم رمضان سال چهلم هجری، در حالی که شصت و سه بندگی خداوند را به جا آورده بودند، به شهادت رسيدند و خاک نجف افتخار پذیرایی از شهید محراب را پیدا کرد. بعد از جنگ نهروان و شکست خوارج، بعضی از آنها مانند ابن ملجم مرادى و عمروبن بكر تميمى گردهم آمدند و اوضاع آن روز و خونريزىها و جنگهاى داخلى را بررسى و از نهروان و كشتگان خود ياد كردند و در انتها نتیجه گرفتندكه باعث اين خونريزى و برادركشى حضرتعلى(علیهالسلام)،معاويه و عمروعاص است. به زعم آنها با نبود این سه نفر، مسلمانان از بلاتکلیفی درمیآمدند و با این نگاه اشتباه، هرکدامشان قتل یک از آنها را برعهده گرفت و توافق کردند که ابن ملجم حضرت علی(علیهالسلام) را به قتل برساند. در شب موعود، نماز و راز و نیاز مولا(علیهالسلام) با شبهای دیگر فرق میکرد. حضرت وارد مسجد کوفه شدند و در تاریکی، چند رکعتی نماز به جا آوردند و آنگاه بر بام مسجد، بانگ اذان را سردادند. سپس حضرت(علیهالسلام) به نماز نافله فجر ایستادند. سر از سجده اول برمیدارند که ابن ملجم آهنگ قتل آن حضرت میکرد. اما شمشیر او به اشتباه طاق اصابت کرد. ابن ملجم تاریک اندیش، بار دوم به حضرت نزدیک میشود و شمشیر زهرآلود خود را بر فرق مبارک امیر خوبیها فرود آورد ضربهای را بر زخم کهنه ی حضرت فرو آورد، زخمی که عمروبن عبدود برجای گذاشته بود. ضربه ابن ملجم کوردل تا جای سجده گاه پیشانی مبارکش را شکافت. فرق عدالت شکافته شد و محراب عشق بیمقتدا گشت. گویی دعای:اللّهُمَّ بَارِکْ لِیَ الْمَوْتَ(خداوندا، مرگ را بر من مبارک گردان) را مرغ آمین شنید. پس همین که ضربه آن دشمن پاکیها بر فرق او فرود آمد، حضرت سر از سجده برداشت و رو به آسمان فریاد کرد: «بسْمِ اللّهِ وَبِاْاللّهِ وَ عَلَی مِلَّةِ رَسُولِ اللّهِ فُزتُ و رَبِّ الْکَعْبَة » به پروردگار کعبه سوگند که رستگار شدم. مولای جوانمردان در وصیت خود به فرزندانشان فرمودند:« پسرم، با اسیر خود مدارا کن و شفقت و مهربانی پیش گیر... ما از اهل بیت رحمت و مغفرتیم. اگر من از دنیا رفتم با یک ضربه او را قصاص کن و اگر زنده ماندم خود میدانم که با او چه کنم و من به عفو سزاوارترم». و اکنون قرنهاست که در هجوم بغضها ای صبور استوار، ما تنها مانده ایم.
منابع:
گزارش